پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار علیرضااحسانی نیا آخرین مطالب
صفحات وبلاگ
نویسندگان
یکشنبه 93 فروردین 17 :: 11:54 عصر :: نویسنده : علی رضا احسانی نیا
فرهنگ مبتنی بر مبارزه با هوای نفس، تمدن مبتنی بر هواپرستی غرب را نابود خواهد کرد/ چه کسی سران اتحادیه اروپا را پررو کرده؟!
من واقعاً عذرخواهی میکنم، محضر همۀ علما، عزیز دلمان، محکم حرف میزنم، عذرخواهی میکنم، جوانها را میبینم، من هم نوکر این جوانها هستم و بالاخره مأموریتم این است. در مقام صحبت کردن این حرفها را باید محکم زد. و الّا میدانم جسارت است و خودم هم ناراحت هستم از اینهمه جسارت خودم. ولی از بس ما جدی نمیگیریم این حرفها را، باید در جامعه این حرفها محکم زده بشود برای ما. که بابا! این یکی از حرفها نیست، بلکه اصل مسیری است که تو باید طی بکنی. این فرهنگی که مبتنی است بر مبارزه با هوای نفس، تمدّن غرب را که مبتنی است بر هواپرستی، نابود خواهد کرد.
اخیراً سران مزخرف اتحادیۀ اروپا، دور هم نشستند دربارۀ ایران چه نسخهای نوشتند؟ کلمات قبیحی که ما در جلسات محترمانه اصلاً این کلمات قبیح را یاد نمیکنیم، که حتی بخواهیم علیهاش حرف بزنیم. شدّت هواپرستی در جوامع غربی، به همجنسبازی کشیده شده. برای حقوقی کردن یک همچین مزخرفاتی که از نتایج زندگی هواپرستانه است، میخواهند بیایند دفتر بزنند یک همچین چیزهایی را در کشور ما رواج بدهند. چه کسی اینها را پررو کرده؟! چه کسی به آنها چراغ سبز نشان داده؟! خدایا! کسانی که به دشمنان ما چراغ سبز نشان میدهند، چراغشان را کور کن. مملکتی که مبتنی باشد بر مبارزه با هوای نفس، و این را در فرهنگش علَم کند، ناامید میشود دشمن.
تفسیر زندگی انسان، مدیریت رنج برای «کاهش رنج نابجا» و «مفید قراردادن رنج» است / چگونه باید رنج را مدیریت کرد؟
یک نتیجهگیری کنم از این بحث که ما بالاخره با راحتی چه کار کنیم، بعد نتایج اجتماعی بحث را با همدیگر مرور کنیم، و به فاطمیه برسیم.
آقا! راحتطلبیمان را چیکار کنیم؟ عزیز من! رنج و راحتی را در دنیا باید مدیریت کرد. رنج را نمیتوانی حذف بکنی، باید مدیریت کنی. راحتی هم قطرهچکانی بهت میدهند. «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ»(یس/68) هر کسی را ما پیر میکنیم، بدنش را ضعیف میکنیم، استخوانهایش شکننده میشود. خداوند متعال در اینبارهها صریح با ما سخن میگوید.
فرهنگ دینی ما را نگاه کنید، جالب است، یک جایی در محیط مذهبی من اینجور آیات قرآنی را کنار همدیگر گذاشتم، یکی از جوانها -من تعجب میکنم، جوان که باید خیلی شیر باشد، یل باشد، اهل سختی کشیدن باشد- آمده میگوید: «آقا! شما حال ما را گرفتی با این دین و خدایی که معرفی کردی.» میگویم: «یعنی چی حال شما را گرفتم؟ مگر آیات قرآن نبود؟» من هم اتفاقاً مراعات میکردم، آیۀ قرآن میخواندم، بعد میگفتم به فلسفهاش دقت بکنید. توی مقدمۀ بحث بود، انکار میکرد. ناراحت شده بود! ناراحتیاش را ابراز میکرد. میگفت: «یک کمی از رحمت خدا هم بگو.» آقا! مگر من از غضب خدا دارم صحبت میکنم؟ من از رنج طبیعی انسان که مظهر رحمت خداست دارم صحبت میکنم. خدا عین رحمتش است که تو را رنجور آفریده. از رحمت خدا صحبت بکن یعنی چه؟ مگر من از غضب خدا صحبت کردم؟ چقدر فاصلهها زیاد است.
رنج را مدیریت باید کرد. چهگونه میشود رنج را مدیریت کرد؟ رنج را مدیریت کن دوتا اتفاق برایش بیفتد: یکی اینکه رنج نابهجا نکشی؛ «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا»(طه/ 124) هر کسی از ذکر من دوری کند، من زندگیاش را سخت خواهم کرد. چرا رنج بیجا میکشی؟ یک دفعهای میروی یک صاحبنفس پیدا میکنی میگویی این مریضی چرا آمده سراغ من؟ میگوید فلان لقمۀ حرام را خوردی، بهت نمیساخته، این مریضی حالا تا یک هفت هشت سال دیگر هست. ده برابر پول خرج باید بکنی. چرا رنج اضافی بکشی؟
تفسیر زندگی انسان این است: مدیریت کردن رنج. برای کاهش دادن رنج نابهجا، این یک کار. مدیریت رنج یک رکن دیگر هم دارد. از رنجهایت استفاده کن. رنج میبری مقرّب بشو؛ مثلاً طرف میرود حرام امام رضا(ع) گریه میکند، غصّه دارد، ته غصّههایش را که نگاه میکنی حسادت است. بابا! غصّه از سر حسادت اصلاً خوب نیست بخوری. این غصّه که تو را مقرّب نمیکند عزیز من. اصلاً چرا این غصّه را بخوری؟ یا ته رنجش را که نگاه میکنی، میبینی غرورش است. آخر چرا؟ یک رنجی بکش که تعالی پیدا کنی.
ورزش و تحصیل، دو نمونه از رنجهای مفید/ «جهاد» نامی برای مدیریت رنج
مدیریت کردن رنج، برای این دوتا امر است، یکی از بین بردن رنج نابهجا و یکی مفید قرار دادن رنج. مثلاً چندتا رنج خوب پیشنهاد بدهم؛ یکی از برنامههای معقول برای مدیریت رنج، ورزش است. در ورزش خودت به استقبال یک خستگی میروی، تا یک راحتی جایش بیاید. بعد این خستگی هم تنومندترت میکند. چقدر خوب است، بارکالله.
رنج دیگری که من پیشنهاد میدهم، رنج تحصیل است. رنج تحصیل را هم تحمل بکن. ببین چقدر مشاعرت باز میشود، چقدر تعالی پیدا میکنی، چقدر هوسهایت کاهش پیدا میکند. یکی از راههای مقابله با شهوت، حکمت است. عقلانیت خودت را افزایش بدهی، شهواتت کاهش پیدا میکند. آدم فهمیده که شهوتران نمیشود.
یک پیشنهاد دیگر، یک کمی دینیتر؛ «جهاد» نامی است برای مدیریت کردن رنج؛ میروی به استقبال رنج، جهادگرانه، آنوقت بسیاری از رنجهای نابهجا را کاهش میدهی. بعد بالاخره رنج که هست عزیز من، حالا بنا بوده در تصادف دستت بشکند، در راه دفاع از خدا دستت شکسته. بارک الله! بارکالله! رنجت را مفید قرار بده. هر کسی باید یک وقتی بمیرد دیگر. یا در تصادف یا بیماری یا در راه خدا به شهادت میرسد.
در مجلس ختم این شهیدی که در اثر نهی از منکر، با اراذل و اوباش برخورد کرده بود، شرکت میکردم، واقعاً، نمیتوانستم ابتهاج خودم را پنهان کنم، اصلاً نمیتوانستم به خانواده ایشان تسلیت بگویم. در شرایطی که سالانه چندصد و چندهزار جوان، به دلایل واهی از دنیا میروند، رنج جان دادن این شهید برای چی شد؟ رنج بیماریاش، دو سال، خانۀشان را فروختند خرج بچۀشان کردند. برای چی خانۀشان را فروختند؟ برای چی بچۀشان بیمارستان بود؟ بهخاطر خدا. به به چقدر زیباست. رنج خوب بکش.
آقاپسر یکی از خادمین حضرت امام در نجف، که اهل افغانستان شریف هم هستند، به بنده میفرمود پدرم میفرمودند که بانوی مکرمۀ حضرت امام مشخصات فرمودند برو یک خرمای خیلی سفت و خشک، یک خرمایی آدرس دادند، از آنها بخر بیاور. من رفتم آوردم، اما مقبول نیفتاد. فرمودند: نه، اینها را نمیگویم، سفتتر باشد. دیگر رفتم یک خرمافروشی، چیزهایی که میخواست تقریباً بریزد دور گرفتم آوردم. بعداً پرسیدم که مادر! اینها را برای چی میخواستید؟ فرمود: امام شبها مینشینند مطالعه میکنند، من میخواهم این خرمای خشک را بگذار زیر زبانش، هم فشارش پایین نیاید، هم یک تغذیهای شده باشد؛ بعد رنج امام را در مطالعۀ شبانه بیان میکردند. من اصلاً ماندم همینجوری.
همینجوری مگر کسی به جایی میرسد؟ امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید وسط روز میرفت دنبال کار کردن برای معاش. میفرمود من میخواهم سختی کار کردن برای تأمین معاشم را خدا ببیند. (کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَخْرُجُ فِی الْهَاجِرَةِ فِی الْحَاجَةِ قَدْ کُفِیَهَا یُرِیدُ أَنْ یَرَاهُ اللَّهُ تَعَالَى یُتْعِبُ نَفْسَهُ فِی طَلَبِ الْحَلَالِ. من لایحضره الفقیه/3/163)
مدیریت عاقلانۀ رنج، خیلی متفاوت است با فرار ابلهانه و احمقانه از رنج
جامعۀ راحتطلب که به جایی نخواهد رسید. تفسیر زندگی یعنی مدیریت رنج. یعنی به استقبال رنج برو و مدیریت عاقلانۀ رنج، خیلی متفاوت است با فرار ابلهانه و احمقانه از رنج. فرهنگ غربی ما را به فرار احمقانه از رنج دعوت میکند. فرهنگ اسلامی ما را به استقبال عاقلانه از رنج دعوت میکند. از دل چنین فکر و فرهنگی، جهاد برمیخیزد. امیرالمؤمنین علی(ع) چی میفرمودند؟ به استقابل بروید سختیها را، سختیها کاهش پیدا خواهد کرد و الّا سختیهای بدتری نصیبتان خواهد شد، رنج اضافی هم خواهید کشید، مگر میتواند کسی رنج نکشد؟(إِنْ لِلنَّکَبَاتِ غَایَاتٍ لَا بُدَّ أَنْ تَنْتَهِیَ إِلَیْهَا فَإِذَا أُحْکِمَ عَلَى أَحَدِکُمْ لَهَا فَلْیُطَأْطِئْ لَهَا وَ یَصْبِرْ حَتَّى تَجُوزَ فَإِنَّ إِعْمَالَ الْحِیلَةِ فِیهَا عِنْدَ إِقْبَالِهَا زَائِدٌ فِی مَکْرُوهِهَا. التمحیص/64 و تحف العقول/201)
برخورد شدید خداوند با راحتطلبان
بعضی از آیات جهاد را برایتان آورده بودم، وقت نیست، میخواهیم برسیم به کلمات حضرت امام و مادر مکرمۀشان فاطمۀ زهرا(س)، ببینیم اصلاً مناسبت این بحث با فاطمیه چقدر است. ولی یکی دوتا آیه را بگذارید فقط برایتان اشاره کنم در سورۀ توبه. اینقدر خدا از تنبلهای راحتطلبِ جهاد نرو، بدش میآید، که میفرماید پیغمبر من! در آیۀ هشتاد و سه، اگر اینها که ازت اجازه گرفتند جهاد نیایند بنشینند، با پیرزنها نشستند نیامدند جهاد، اگر دفعۀ بعد برگشتی آمدند ازتون اجازه بگیرند برای جهاد، بگو شما هرگز با من جهاد نخواهید آمد، بروید بنشینید با همان کسانی که نشسته بودید. اصلاً دیگر لیاقت بهشون نمیدهد برای برخاستن. (فَإِنْ رَجَعَکَ اللَّهُ إِلى طائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوکَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِیَ عَدُوًّا إِنَّکُمْ رَضیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفینَ. التوبة /83 )
در یک سورۀ دیگری، از سورههای نازنین قرآن، میفرماید: «وَیَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ» چرا سورهای نازل نمیشود؟ مؤمنین میگویند چرا سورهای نازل نمیشود برای جهاد؟ یک سوره نازل بشود که در آن خدا فرمان جهاد بدهد، چشم. «فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْکَمَةٌ وَذُکِرَ فِیهَا الْقِتَالُ» وقتی که یک سورهای نازل بشود که دستور جنگ تویش داده، «رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ» میبینی کسانی که قلبشان مریض است، عین مردهها بهت نگاه میکنند. انگار دارد میمیرد از ترس. ترسیم خدا را ببینید. بعد میفرماید که «فَأَوْلى لَهُمْ»(محمد/20) همان مرگ هم برایشان بهتر است. چرا آیۀ قرآن برای جهاد نازل میشود مثل مردهها نگاه میکنی؟ میترسی چرا؟ خواهش میکنم آیات قرآن را در اینباره مطالعه بفرمایید.
(5- راحتطلبی و سیاست) امام(ره): از صدر اسلام تاکنون دو طریقه، دو خط بوده است. خط اشخاص راحتطلب و .../خوشبختی به خوب رنج کشیدن است، نه به رنج نکشیدن که دروغ است
دربارۀ راحتطلبی، حضرت امام(ره) چه فرمودند؟ خلاصهاش کنم برای شما، جملات در صحیفۀ حضرت امام هست، چند فرازش را بیشتر نمیخوانم. حضرت امام(ره) میفرماید: «از صدر اسلام تا کنون، دو طریقه، دو خط بوده است.» خط چپ و راست ما نداریم. نمیدانم چی و چی نداریم. اسمهایی که بعضی وقتها مندرآوری درست میکنند. یک گروه اندکی برای اینکه خودشان را بزرگ نشان بدهند، اسم گروه انبوه دیگری را یک اسم میگذارند سرشان؛ از این بازیهایی که اهل سیاست و ژورنالیسم سیاسی بیشتر درمیآورند.» امام میفرماید، صحیفۀ امام جلد 14، صفحۀ 519، چون همۀ کلام را نمیتوانم بخوانم، آدرسش را خواندم برایتان، الان دیگر در هر کامپیوتر و اینترنتی راحت میتوانید آخرشب مطالعه کنید، بعد بگیرید بخوابید.
میفرمایند: «از صدر اسلام تاکنون دو طریقه، دو خط بوده است. یک خط، خط اشخاص راحتطلب که تمام همّتشان به این است که یک طعمهای پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم آنهایی که مسلمان بودند میکردند. [یعنی راحتطلب، مسلمان و غیرمسلمان ندارد.] اما مقدم بر هر چیزی در نظر آنها، راحتطلبی بود. در صدر اسلام از این اشخاص بودند.» بعد، میآورد توضیح میدهد حضرت امام، تا میرسد به نهضت ما. فرمود در نهضت ما هم اینجور آدمها بودند. بعد مثال آدمش را میزند، حرفهای آن آدم را بدون اینکه نامش را ببرد، ذکر میکنند.
بعد میفرماید که «یک دسته اینطور هستند، [یعنی راحتطلب هستند.] حضرت امیر(ع) از اینها تعبیر میکند که اینها همّشان علفشان است. مثل حیواناتی که همّشان این است که شکمشان سیر بشود، شهوتشان را بر همهچیز مقدم میدارند. نماز هم میخوانند، روزه هم میگیرند. عبادت شرعی را هم به جا میآورند. لکن اینطور است وضع تفکر که: انسان نباید خودش را در معرض یک خطری، در معرض یک چیزی قرار بدهد، و این کاری که این ملت شریف اسلام کردند، این کار یک کار جنونآمیز بوده است!»(صحیفه امام/14/519)
در عبارت دیگری از عبارتهای حضرت امام، در جلد 12، صفحۀ 487، میفرماید: «منتظر این نباشید که راهتان راه خدا و راه حق باشد و همیشه در رفاه باشید. آنهایی در رفاهاند که راهشان راه خدا نیست. همیشه امثال مستکبران که راهشان راه خدا نبوده و غافل از همۀ مراتب انسانیت بودهاند در رفاه بودند و در عیش و عشرت. و اشخاصی که برای خدا و بندگان خدا خدمت میکردند، در زحمت و رنج بودهاند.»
طمعاش را بکَنیم. خوشبختی به خوب رنج کشیدن است، نه به رنج نکشیدن که دروغ است، اصلاً نیست.
ادامه دارد فرمایشات حضرت امام، میفرماید: «خب تکلیف چیست؟ [یعنی در مقابل این سختیهایی که همراه میکنند. مثلاً هجوم میکنند، میکشند افراد را، ایجاد مزاحمت میکنند، بمب میگذارند و ...] تکلیف این است که حالا ما رها کنیم آن طریقۀ اسلام را؟ و آن طریقۀ انبیاء را؟ و راحتطلبی را انتخاب کنیم و چند روز ادامۀ زندگیِ حیوانی بدهیم؟ با حیوانات فرق نداشته باشیم؟ حیوانات هم «إن من شَیءٍ إلّا یسبّح بحمده» حیوانات هم تسبیح خدا میکنند. [یعنی نبینید احیاناً اینها بعضیهایشان راحتطلب هستند و نماز میخوانند. مگر حیوان چیز بدی است؟ حیوان هم تسبیح میکند.] آنها هم ذکر و تسبیح دارند. لکن همّشان علفشان است. [امام به راحتطلبها میفرماید مانند حیوان همّشان علفشان است اگرچه نماز بخوانند.] انسان هم باید اینطوری باشد که همّش علفش باشد و هرچه ذلّت و خواری است تن به آن بدهد. برای اینکه این چند روز زندگی مرفّه بکند؟!»
امام در آخر عمرشان نگران جریان راحتطلبان و اسلام آمریکایی بودند/ حضرت امام اواخر احساس میکردند جریانی در همین بچههای انقلابی، دنبال اسلام آمریکایی هستند
چون جوانهای باهوش در جلسۀ ما الحمدلله زیاد هستند، بگذارید یک آماری بدهم. بعدها اسلام راحتطلبی را حضرت امام(ره) معرفی میکنند به اسلام آمریکایی. بگذارید یک آماری از صحیفۀ حضرت امام دربارۀ کلمۀ اسلام آمریکایی و اسلام ناب برای شما بگویم. از کلمۀ اسلام آمریکایی حضرت امام 18 بار استفاده کردند. 17 بارش در دو سال آخر عمر شریفشان بوده. 15 بار از این هفدهبار، بعد از قطعنامه بوده. حضرت امام اواخر احساس میکردند جریانی توی خود همین بچههای انقلابی، دنبال اسلام آمریکایی هستند. و بعد اینها را معرفی کردند، شما جلد آخر صحیفۀ امام را واجب است بروی بخوانی.
از «اسلام ناب» 34 مرتبه استفاده کردند که هر سی و چهار مرتبهاش در دو سال آخر عمر شریفشان بوده. از این 34 مرتبه، 32 مرتبهاش بعد از پذیرش قطعنامه بوده. قطعنامه پذیرفته شد، ولی نگرانی حضرت امام باقی بود، که مبادا مملکت به سمت راحتطلبی مملکت برود. بروید پیدا کنید. دوتا جریان هست، در جامعۀ ما هم دوتا جریان هست. جریان راحتطلب، جریان جهادگر. البته در هر جریانی ممکن است بالاخره اشتباههایی رخ بدهد، یک کسی اشتباهی رفته باشد آنطرف، یک کسی اشتباهی آمده باشد اینطرف. این مسائل را باید کنترل کرد.
یک حاشیه هم بزنم قبل از سخنان حضرت زهرای اطهر(س). آن حاشیه این است که الان به ما میگویند راحتطلب باش، بعد میروند یک عدهای را به عنوان جهادگر درست میکنند، که بیایند سر ببُرند. یک مطالعهای هم آنطرف بکنید. چهجوری آن جوانها را آوردند به عشق جهادگری، به عنوان قاتل درست کردند؟
«راحتطلبی» گلایۀ حضرت زهرا(س) از مردم مدینه
اما ربط این بحثها به فاطمیه چی بود؟ حضرت زهرای اطهر گلۀشان از مردم مدینه همین بود. « أَلَا وَ قَدْ أَرَى وَ اللَّهِ أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَى الْخَفْضِ وَ رَکَنْتُمْ إِلَى الدَّعَة»(کشف الغمة/1/491) به خدا قسم، من دارم میبینم که شما مردم مدینه میل به راحتطلبی و آسایش پیدا کردهاید. حضرت زهرای اطهر(س) گلۀشان از مردم چی بود؟ اینکه اینها به سمت راحتطلبی رفتند. این سخنان را حضرت زهرای اطهر(س) کجا بیان فرمودند؟ در سخنرانی مسجدی که میدانید و خطبۀ قرّایی که قرائت فرمودند.
یک جمله روضه بخوانم. دوستان حضرت زهرا(س)، بلکه مریدان حضرت! فرزندان حضرت! وقتی وجود نازنین فاطمۀ زهرا(س) بین در و دیوار مورد اصابت قرار گرفت گله نکرد، از غلاف شمشیر گله نکرد، از سیلی گله نکرد؛ اما وقتی با راحتطلبها حرف زد، بهشون گفت: جواب بدهید، جواب فاطمه را ندادند، برگشت آمد خانه صدا زد: «علی! من را خوارم کردند. من از اینها استمداد طلبیدم، جواب من را ندادند.»(حَتَّى حَبَسَتْنِی قَیْلَةٌ نَصْرَهَا وَ الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا وَ غَضَّتِ الْجَمَاعَةُ دُونِی طَرْفَهَا فَلَا دَافِعَ وَ لَا مَانِعَ خَرَجْتُ کَاظِمَةً وَ عُدْتُ رَاغِمَةً ... لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هُنَیْئَتِی وَ دُونَ ذِلَّتِی؛ احتجاج طبرسی/107) در میان آن جمع فقط یک نفر- همسر پیامبر گرامی اسلام امّ سلمه- سر از پنجره بیرون آورد، صدا زد «نامردها! این دختر پیغمبر شماست؛ دارد فریاد میزند.»
صدا زد علی جان! ای کاش جان داده بودم، ندیده بودم این وضعیت را. اینقدر مردم به آسودهطلبی دچار شدند و به عافیتطلبی دچار شدند. درد مردم مدینه همینطور بود. شب آخر مجلس است، یک سر کربلا هم بزنیم. مردم کوفه هم یکی از اصلیترین دلایلش این بود، گفتند میرویم حسین را میکشیم، راحت میشویم دیگر جنگی نخواهیم داشت. راحتطلبی، سرِ حسین بالای نیزه کرد! یا اباالفضلالعبّاس، شما کجا بودی مدینه، اگر امثال تو در مدینه بودند، درِ خانۀ علی آتش نمیگرفت. الا لعنتاللهعلیالقومالظالمین... **برای دریافت صوت سخنان ایشان اینجا کلیک کنید** ادامه مطلب ... موضوع مطلب : آمار وبلاگ
پیوندهای روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|
||